قـــــر و قـــــاطـــــی
تفاوت دختر پسرا، طنز و خنده بازار، اس ام اس های زیباو ...

پسره با دوست دخترش چت میکرده تو فیس‌بوک :
.
.
.
پسره: می‌شه یکم دیگه بمونی؟؟
من خیلی‌ دوست دارم بیشتر باهات حرف بزنم..
.
.
.
دختر: نمیتونم، باید برم..
.
.
.
پسر: PLZzZZz یکم دیگه بمون..
.
.
.
دختر: نمی‌شه !! مامانم گفته اگه الان نرم بخوابم میاد پایین و سرمو میکوبه به کیبو فگئو تبخد آوعپقب سفدگ دجدو د دکسییدهد قکتو
.
.
.
:| :| :| :| :|



           
چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:, :: 18:6
علی افروخته

شعر رو تو ادامه مطلب بخونید !!!



ادامه مطلب ...


           
یک شنبه 24 دی 1391برچسب:, :: 22:35
علی افروخته


تو یه پاساژ راه میرفتم که یهو خوردم به یه نفر

 

و اون افتاد زمین سریع رفتم بلندش کنم و گفتم

 

واقعا عذرخواهی میکنم و وقتی دستشو گرفتم دیدم طرف

 

از این مجسمه های مانکنی هاس  که جلوی مغازه میذارن.

 

اطرافمو که نگاه کردم دیدم یه یارو داره بهم نگاه

 

میکنه و یه لبخند تمسخر هم رو لباشه. بهش گفتم

 

خنده داره من فکر کردم آدمه. یارو چیزی نگفت

.

.

.

.

خوب که دقت کردم دیدم همونم یه مانکن دیگه است

:|

:|



           
دو شنبه 18 دی 1391برچسب:, :: 11:0
علی افروخته

دوستم یک سالی بود عاشق یه دختره شده بود ، همدیگه رو خیلی دوس داشتن

بعد برا دختره خواستگار اومد دختره پرید رفت !

دوستم اومده بود پیشم گریه میکرد میگ

همه عشقا دروغه

میخوام مثل تو بشم

عاشق نشم وابسته نشم

مث تو باشم پست باشم نامرد باشم آشغال باشم

.

.

.

.

من :|

بازم من :|

و هنوزم من :|



           
سه شنبه 7 آذر 1391برچسب:, :: 9:5
علی افروخته

 

فریبا زنگ زد از راه کارتی!

مرا دعوت کند آن شب به پارتی

صلاحی بنده در رفتن ندیدم

ولی شرحی ازآن بعدا شنیدم

که برپا بود آنجا یک بساطی

که مهمانان همه کردند قاطی!


***

***


برای خوندن ادامه شعر به ادامه مطلب مراجعه کنید



ادامه مطلب ...


           
پنج شنبه 11 آبان 1391برچسب:, :: 21:13
علی افروخته

- پدر: ... غلط می کنی دختر!

واسا بری خونه شوهر بعد هر غلطی دلت خواست بکن!

شوهر: ...غلط می کنی زن!

فک کردی اینجا خونه باباته هر غلطی دلت خواست بکنی؟!



           
پنج شنبه 4 آبان 1391برچسب:, :: 19:25
علی افروخته

همیشه خانم ها به امر شریف «شرط و شروط تعیین کردن» مشغولن.

ولی حالا وقتشه که ما مردها هم تکلیف خودمون رو روشن کنیم…

خانوما توجه کنن: اینها قانون های ما هستن؛

توجه بفرمایید که همه قانون ها شماره «۱» هستن!

۱. با شما خرید کردن ورزش نیست. ما هم دوست نداریم فکر کنیم که هست!

۱. گریه کردن یعنی باج خواستن!

۱.هر چیزی که می خواهید درست بگید. بذارید درست روشنتون کنیم؛ با گوشه زدن به جایی نمی رسین. با کنایه زدن به جایی نمی رسین. با حرفای مبهم
به جایی نمی رسین. صاف و پوست کنده بگین چتونه بابا!

ادامه مطلبو حتما بخونید تا درد دلمونو بدونید !!!



ادامه مطلب ...


           
شنبه 22 مهر 1391برچسب:, :: 15:47
علی افروخته

 

تعریف از خود نباشه !
سلامتیه همه نیمکت اخریاش !!
سلامتیه اونی که موقع امتحان میرفت مینشست رو زمین !!
سلامتیه اونی که تیکه میندازه بچه ها بخندن اما تا اخر کلاس باید دم در وایسه!!
سلامتیه اونی که گچو میذاشت بالاترین نقطه تخته تا معلم اذیت بشه !!

خلاصــــه سلامتی خــــودم و همه بچــــــه شــــــرا . . . . .



           
شنبه 22 مهر 1391برچسب:, :: 14:30
علی افروخته

گفت : اگه دوسم داری ثابت کن

گفتم : چه جوری ؟

گفت : رگتو بزن

رگمو زدم و وقتی داشتم تو آغوش گرمش جون میدادم گفت  : اگه دوسم داشتی تنهام نمیذاشتی

گفتم : گرفتی مارو دیــــــــــــــــــــــــوث ؟!

من :|

اون :دی



           
شنبه 15 مهر 1391برچسب:, :: 11:3
علی افروخته

 

با سلام و صلوات به روح تمام مسافرین عزیز .

و با درود به وزیر محترم راه و ترابری .

ورود شما را به پرواز لایتناهی هواپیمای جمهوری اسلامی ایران خوشامد می گوییم .

خداوندا مشیت خودت را در رسیدن و لقاء به خود برما قراردادی و سرعت آن فزون كن .

مقصد ما به احتمال 99% بهشت موعود و احتمالأ 1% مقصدی كه بر روی بلیط درج شده می باشد.

خلبان پرواز مرحوم شهید كاپیتان بهشت زاده و گروه پروازی بد اخلاق؛ سفری خوش برای شما آرزمند است.

لطفأ به علامت نكشیدن سیگار اصلأ توجه ننموده و آخرین سیگار زندگیتان را به خوشی دود نمایید.

 

در صورت بروز اشكال در سیستم هوای كابین ماسكهایی از بالای سر شما آوزیزان خواهد شد كه شما قبل از آن رایحه خوش ملایك را احساس خواهید كرد.

این هواپیما مربوط به هزاره دوم میلادی بوده و دارای دو درب اضطراری در جلو، دو در كنارین و یك درب عقب می باشد كه چندین سال است اهرم های آن كار نمی كند.

ارتفاع پرواز به احتمال قریب به یقین تا آسمان هفتم بوده و هوای بهشت بسیار عالی است.

سفر خوشی را برای شما آرزومندیم

از اون جاییكه هیچ خارجی احمقی وجود ندارد كه من لازم باشد یه بار دیگر به انگلیسی بلغور كنم، سرتونو درد نمی آورم.

مرگ راحتی داشته باشید.



           
شنبه 28 مرداد 1391برچسب:, :: 12:57
علی افروخته

 

وصیت آخر


مرد روستائی سخت مریض شد و خیال میکرد که بزودی میمیرد .
لذا رو به زنش کرده و گفت : این آخر عمری از تو یک خواهشی دارم
و آن اینست که اگر من مردم تو با همسایه سمت چپی ازدواج بکن !!
زن گفت : آخر چرا چنین حرفی میزنی ؟
 اول اینکه من دعا میکنم خدا به تو شفا بدهد ،
بعد آن چرا با همسایه دست چپی ؟
مگر او از همسایه دست راستی چه چیزی اضافه دارد ؟
مرد روستائی گفت : عزیزم مسئله همینجا ست دیگر ،
 همسایه دست راستی بسیار مرد محترم و مومنی است ،
 ولی همسایه دست چپی سال پیش یک گاو ماده مریض به من فروخت
 و سر من کلاه گذاشت ،
حال میخواهم با این کار من هم تلافی بکنم !!!



           
سه شنبه 10 مرداد 1391برچسب:, :: 9:38
علی افروخته

 

 

دوست دارید اسمتون را باصدای بلبل بشنوید؟
پس به این ادرس برید
 
 

* زیباترین حکمت دوستی،به یادهم بودن است،نه درکنارهم بودن

 



           
سه شنبه 3 مرداد 1391برچسب:, :: 12:25
علی افروخته

 

به دلیل بروز بودن مطالب سایت لطفا از مطالب صفحات دیگر نیز دیدن فرماید

.

.

.

.

.

 .

خداوندا دست هایم خالیست و دلم غرق در آرزوها . یا به قدرت بیکرانت دستانم را توانا گردان یا دلم را از آرزو های دست نیافتنی خالی کن "کورش بزرگ"



           
دو شنبه 2 مرداد 1398برچسب:, :: 17:17
علی افروخته


امواج دریا لنگه  کفش کودکی را از او گرفت...

روی ساحل نوشت:

دریا دزد کفشهایم...

مردی که از دریا ماهی گرفته بود...

روی ماسه ها نوشت:

دریا سخاوتمندترین سفره هستی...

موج دریا آمد و جملات را محو کرد و تنها...

این پیام را باقی گذاشت...

برداشتهای دیگران در مورد خودت را...

در وسعت خویش حل کن...

تا همچو دریا باشی.



           
پنج شنبه 29 تير 1391برچسب:, :: 23:4
علی افروخته

 

این مطلب فقط جنبه طنزگونه دارد ، ولاغیر !

لطفا به خانوما بر نخوره !



ادامه مطلب ...


           
شنبه 24 تير 1391برچسب:, :: 21:26
علی افروخته

 


ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.
رمز عبور سلام گلم می باشد


ادامه مطلب ...


           
دو شنبه 19 تير 1391برچسب:, :: 21:13
علی افروخته

مردی مشغول تمیز کردن ماشین نوی خودش بود.ناگهان پسر ۴ ساله اش سنگی برداشت

و با آن چند خط روی بدنه ماشین کشید.مرد با عصبانیت دست پسرش را گرفت و چندین بار به آن ضربه زد.

او بدون اینکه متوجه باشد، با آچار فرانسه ای که دردستش داشت، این کار را می کرد!

در بیمارستان، پسرک به دلیل شکستگی های متعدد، انگشتانش را ازدست داد.

وقتی پسرک پدرش را دید …

با نگاهی دردناک پرسید: بابا!! کی انگشتانم دوباره رشد میکنند؟

مرد بسیار غمگین شد و هیچ سخنی بر زبان نیاورد..

او به سمت ماشینش برگشت و از روی عصبانیت چندین بار با لگد به آن ضربه زد.

در حالی که ازکرده خود بسیار ناراحت و پشیمان بود،

به خط هایی که پسرش کشیده بود نگاه کرد. پسرش نوشته بود:

«« دوستت دارم بابایی»»

…..

…..

روز بعـــــد آن مــــــــرد خودکشـــــــــــی کــــــرد!!




           
دو شنبه 19 تير 1391برچسب:, :: 9:5
علی افروخته

اوايل شب بود. دلشوره عجيبي تمام بدنم رو فرا گرفته بود. بعد از اينكه راه افتاديم به اصرار مادرم يك سبد گل خريديم. خدا خير بده اونایی كه باعث و باني اين رسم و رسومهاي آبكي شدن. اون زمونا صحراي خدا بود و تا دلت هم بخواهد گل! چند شاخه گل مي كندن و كارشون راه مي افتاد، ولي تو اين دوره و زمونه حتي گل خريدن هم براي خودش مكافاتي دارد كه نگو نپرس!!!

قبل از اينكه وارد گلفروشي بشي مثل «گل سرخ» سرحال و شادابي ولي وقتيكه قيمتها رو مي بيني قيافه ات عينهو «گل ميمون» مي شه. بعدش هم كه از فروشنده گل ارزان تر درخواست مي كني و جواب سر بالاي جناب گلفروش رو مي شنوي، شكل و شمايلت روي «گل يخ» را هم سفيد مي كند!!!
 



ادامه مطلب ...


           
سه شنبه 13 تير 1391برچسب:, :: 10:19
علی افروخته

 

قابل توجه آقا پسر ها و دختر خانوم ها 

دخترها

قبل از ازدواج

   بعد از ازدواج
 نتيجه اخلاقي
ايستادن در صف سينما و استخر
ايستادن در صف شير وگوشت
آموزش ايستادگي
تعطيلات رفتن به ديزن و اسكي
تعطيلات شست وشوي خانه ولباس
پر شدن اوقات فراغت
نوشتن كتاب شعر و رمان
نوشتن داستان پرنده در قفس
شهرت باد آورده
صحبت تلفني بي محاسبه زمان
اتهام به پر حرفي حتي براي 10 دقيقه
حفظ عضلات صورت
 رفتن به سفرهاي هفتگي
 درحسرت رفتن به پارك سر كوچه
  امنيت كامل
 
پسرها

 
  قبل از ازدواج
   بعد از ازدواج
 نتيجه  اخلاقي
خوابيدن تا لنگ ظهر
بيدار شدن زودتر از خورشيد
سحر خيز شدن
رفتن به سفر بي اجازه
رفتن به حياط با اجازه
معتبر شدن
خوردن بهترين غذاها بي منت
خوردن غذا هاي سوخته با منت
تقويت معده
استراحت مطلق بي جر بحث
كار كردن در شرايط سخت
ورزيده شدن
ديدوبازديد از اماكن تفريحي
سر زدن به فاميل خانوم
صله رحم
... آموزش گيتار و سنتور و
آموزش بچه داري و شستن ظرف
همدردي با مرد ها
گرفتن پول تو جيبي از پاپا
دادن كل حقوق به خانوم
مستقل شدن

زندگی متاهلی یعنی اینکه
 به زنت اس ام اس بدی: ای عشق، خداوند نگه‌دار تو باشد
 اونوقت جواب بگیری:
 یه کیلو گوجه، آب‌لیمو، گوشت، نون، بوس


           
یک شنبه 4 تير 1391برچسب:, :: 14:41
علی افروخته

چندسال پیش یک روز جلوی تلویزیون دراز کشیده بودم، فوتبال نگاه می کردم و تخمه می خوردم.
ناگهان پدرو مادر و آبجی بزرگ و خان داداش سرم هوار شدند و فریاد زدند که:« ای عزب! ناقص! بدبخت! بی عرضه! بی مسئولیت! پاشو برو زن بگیر ».

رفتم خواستگاری؛ دختر پرسید: « مدرک تحصیلی ات چیست »؟ گفتم:« دیپلم تمام »!
گفت:« بی سواد! امل! بی کلاس!پاشوبرو دانشگاه ».
رفتم چهار سال دانشگاه لیسانس گرفتم ……برگشتم؛ رفتم خواستگاری؛ پدر دختر پرسید:« خدمت رفته ای »؟
گفتم:« هنوز نه »؛ گفت:« مردنشده نامرد! بزدل! ترسو! سوسول! بچه ننه! پاشو برو سربازی ».
رفتم دو سال خدمت سربازی را انجام دادم برگشتم؛ رفتم خواستگاری؛ مادر دختر پرسید:« شغلت چیست »؟
گفتم: « فعلا کار گیر نیاوردم »؛ گفت:« بی کار! بی عار! انگل اجتماع! علاف! پاشو برو سر کار ».
رفتم کار پیدا کنم؛ گفتند:« سابقه کار می خواهیم »؛ رفتم سابقه کار جور کنم؛ گفتند:« باید کار کرده باشی تا سابقه کار بدهیم ».
برگشتم؛ رفتم خواستگاری؛ گفتم: « رفتم کار کنم گفتند سابقه کار، رفتم سابقه کار جور کنم گفتند باید کار کرده باشی ». گفتند:« برو جایی که سابقه کار نخواهد ».
رفتم جایی که سابقه کار نخواستند. گفتند:« باید متاهل باشی ».
برگشتم؛ رفتم خواستگاری؛ گفتم:« رفتم جایی که سابقه کار نخواستندگفتند باید متاهل باشی ».
گفتند:« باید کار داشته باشی تا بگذاریم متاهل شوی ».
برگشتم؛ رفتم نیم کیلو تخمه خریدم دوباره دراز کشیدم جلوی تلویزیون و فوتبال نگاه کردم!



           
سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:, :: 14:40
علی افروخته

سهراب تو میگویی:


زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ ُ

پرشی دارد اندازه عشق

زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود

هر کجا هستم باشم

آسمان مال منست

پنجره ُ فکر ُ هوا ُ عشق ُ زمین مال منست
.
.
.
سهراب بیدار شو سهراب چه خوابیدی که رویاهایم را دزدیدن

سهراب چرا چترهارا باید بست زیر باران باید رفت؟

چرا باید ساده باشیم؟

چرا کار ما نیست شناسایی را زگل سرخ؟

تو از خدایی که همین نزدیکی ست چه میدانی؟

چرا فکر میکنی در این عصر ماشینی تنها عشق تو را به گرمی یک سیب میکند مانوس؟

بیدار شو سهراب دیگر اینجا قشنگی معنا ندارد
 



ادامه مطلب ...


           
سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:, :: 14:22
علی افروخته


دل خوشم با غزلی تازه همینم کافی ست

تو مرا باز رساندی به یقینم کافی ست

قانعم،بیشتر از این چه بخواهم از تو

گاه گاهی که کنارت بنشینم کافی ست

گله ای نیست من و فاصله ها همزادیم

گاهی از دور تو را خوب ببینم کافی ست

آسمانی! تو در آن گستره خورشیدی کن

من همین قدر که گرم است زمینم کافی ست

من همین قدر که با حال و هوایت گهگاه

برگی از باغچه ی شعر بچینم کافی ست

فکر کردن به تو یعنی غزلی شور انگیز

که همین شوق مرا، خوب ترینم! کافی ست ...

 



           
سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:, :: 13:34
علی افروخته

 

از یکی پرسیدند چرا تا حالا ازدواج نکردی؟ آیا هرگز به ازدواج فکر نکردی؟

جواب داد :

چرا یک بار به این فکر افتادم در جوانی تصمیم گرفتم تا نمونه یک زن کامل را پیدا کنم. به همین خاطر صحرا ها بیابان ا را پشت سر گذاشته و به شهر دمشق رسیدم با زنی آشنا شدم بی نهایت روحانی مسلک و زیبا بود ؛ اما چیزی راجع به مسائل این دنیا نمی دانست.

به سفر خود ادامه دادم و به قاهره رسیدم با زنی آشنا شدم که قلمرو دنیای ماده و روح را می شناخت اما زیبا نبود در این صورت تصمیم گرفتم تا به شهربغداد بروم در آنجا بود که با دختری جوان بسیار زیبا و مذهبی و آشنا با حقایق این جهان مادی آشنا شدم .

-                   پس چرا با او ازدواج نکردی ؟

-                   بدبختانه او نیز دنبال یک مرد کامل می گشت.

                                                           "پائولوکوئلیو"



           
سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:, :: 13:16
علی افروخته


زن وشوهر جوانی سوار برموتورسیکلت در دل شب می راندند.
انها از صمیم قلب یکدیگر را دوست داشتند.
زن جوان: یواشتر برو من می ترسم
مرد جوان: نه ، اینجوری خیلی بهتره!
زن جوان: خواهش می کنم ، من خیلی میترسم
مردجوان: خوب، اما اول باید بگی دوستم داری
زن جوان: دوستت دارم ، حالامی شه یواشتر برونی
مرد جوان: مرا محکم بگیر
زن جوان: خوب، حالا می شه یواشتر برونی؟
مرد جوان: باشه ، به شرط این که کلاه کاسکت مرا برداری و روی
سرت بذاری، اخه نمی تونم راحت برونم، اذیتم می کنه
روز بعد روزنامه ها نوشتند
برخورد یک موتورسیکلت با ساختمانی حادثه آفرید.در این سانحه
که بدلیل بریدن ترمز موتور سیکلت رخ داد،
یکی از دو سرنشین زنده ماند و دیگری در گذشت
مرد جوان از خالی شدن ترمز آگاهی یافته بود پس بدون این که زن
جوان را مطلع کند با ترفندی کلاه کاسکت خود را بر سر او گذاشت
و خواست برای آخرین بار دوستت دارم را از زبان او بشنود و خودش
رفت تا او زنده بماند
و این است عشق واقعی. عشقی زیبا



           
سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:, :: 13:0
علی افروخته


روزی مرد کوری روی پله های ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود. روی تابلو نوشته بود: من کور هستم لطفا کمک کنید. روزنامه نگارخلاقی از کنار او میگذشت نگاهی به او انداخت فقط چند سکه در داخل کلاه بود. او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت آن را برگرداند و اعلان دیگری روی آن نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و آنجا را ترک کرد.
عصر آنروز روزنامه نگار به آن محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است. مرد کور از صدای قدمهای او، خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسی است که آن تابلو را نوشته بگوید، که بر روی آن چه نوشته است؟ روزنامه نگار جواب داد: چیز خاص و مهمی نبود، من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم و لبخندی زد و به راه خود ادامه داد.
مرد کور هیچوقت ندانست که او چه نوشته است، ولی روی تابلوی او نوشته شده بود: امروز بهار است، ولی من نمیتوانم آنرا ببینم.
 



           
سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:, :: 12:49
علی افروخته


پادشاهى در یک شب سرد زمستان از قصر خارج شد. هنگام بازگشت سرباز پیرى را دید که با لباسى اندک در سرما نگهبانى مى‌داد.
از او پرسید: آیا سردت نیست؟
نگهبان پیر گفت: چرا اى پادشاه اما لباس گرم ندارم و مجبورم تحمل کنم.
پادشاه گفت:....

من الان داخل قصر مى‌روم و مى‌گویم یکى از لباس‌هاى گرم مرا برایت بیاورند.
نگهبان ذوق زده شد و از پادشاه تشکر کرد.

اما پادشاه به محض ورود به داخل قصر وعده‌اش را فراموش کرد.
صبح روز بعد جسد سرمازده پیرمرد را در حوالى قصر پیدا کردند،

در حالى که در کنارش با خطى ناخوانا نوشته بود:
اى پادشاه من هر شب با همین لباس کم سرما را تحمل مى‌کردم اما وعده لباس گرم تو مرا از پاى درآورد!
 



           
یک شنبه 28 خرداد 1391برچسب:, :: 22:15
علی افروخته


پسر عمه ام رَپِـر شده است / اهل ژست و ادا و قِـر شده است

صورتش را سیاه کرده خفن /خط ریشش رسیده تا گردن

ته صدایش گرفته و خشن است / عشق تیپ و قیافه فَشِن است

نه دلش می کشد به مایه ی شور / نه سه گاه و نه دشتی و ماهور

نه دهل می شناسد و گیتار / نه کمانچه نه دایره نه سه تار

نه تب عشق و جام مِی دارد / نه هوای دِلِی دِلِی دارد

نه که فهمیده معنی رپ چیست / رپ به معنای واقعی این نیست

هیچ چیز از هنر نمی داند / کارهای سخیف می خواند:

«مانتو ی تنگ و دامن کوتاه / تاپ سِک...»لااله الا الله!

وضع و حالش اگرچه ناجور است / شده دلخوش به این که مشهور است

شده معروف بین نسل جوان / صاحب نام و شهرت و عنوان

عشق نسرین و نرگس و رعناست / پس از او انتقاد بی معناست

گرچه از هر لحاظ تعطیل است / مایه افتخار فامیل است!



           
یک شنبه 28 خرداد 1391برچسب:, :: 21:57
علی افروخته

خوردن زعفران موجب خنده می شود خریدن زعفران موجب گریه!

بری دیگه برنگردی! در حاشیه سفرهای استانی مادرزن عزیزم

قدیم ها که بالش نبود زیر سر کسی هم بلند نمی شد.

سالها دل طلب جام جم از ما می کرد/ گفتمش ای دل من! جام جم یک یا دو؟

خیابانی باید شناگر می شد. نفسش خیلی زیاد است.

شادی کنید اما نه اونجوری! (انجمن فرهنگ سازی در لفافه)



           
یک شنبه 28 خرداد 1391برچسب:, :: 21:35
علی افروخته

با تو ای درس شبی باز از این خانه گذشتم
همه شب خیره شدم ثانیه ای چشم نبستم
شوق یک نمره ی بیست باز پدیدار شد اندر رخ زردم
باز افزود دو صد درد ب دردم
یادم آمد ک شبی با تو در این خانه نشستم
اولین بار در آن ترم,ک یک جزوه ب دستم
جزوه را مرتبه ها باز همی کردم و بستم
یادم آمد تو ب من گفتی از این بیست حذر کن
لحظه ای چند ب آینده نظر کن
آه!آینده برای تو گران است
تو ک امروز ب یک بیست امیدت نگران است
باش فردا ک دو پایت پس استاد روان است
تا فراموش کنی,چندی از این نمره حذر کن
با تو گفتم:حذر از بیست ندانم
گذر از نوزده هرگز نتوانم
اشکی از چشم فرو ریخت
نوزده ناله ی تلخی زد و بگریخت
هجده آهسته ز افکار من آهنگ سفر کرد
شب و سرما و من و ترس
همه دل داده ب یک پانزده از درس
روز اول ک ب صد شوق ز کنکور گذشتم
شاد و خندان ب سوی خانه دویدم
خویش را عالم از این دهر بدیدم
تو ب من پند بدادی,نشنیدم نشنیدم
باز گفتم ک تو آسانی و من عالم دهرم
میتوانم ک بگیرم ز تو من پانزده آسان
یادم آمد ک از این صفحه ب آن صفحه پریدم
سوی هر درد ک رفتم ب دوایی نرسیدم
پای در خواب کشیدم
صبح شد زیر پتو آن شب و شبهای دگر هم
نگرفتم دگر از درس خبر هم
نکند یازده بر بنده گذر هم
با ده اما,ب چ حالی من از این ترم گذشتم

 

ارسال شده توسط یکی از دوستای خوبم



           
شنبه 27 خرداد 1391برچسب:, :: 13:58
علی افروخته

باید تورو پیدا کنم شــــــاید هنوز هم دیر نیست

تو ساده دل کندی  ولی تقدیر بی تقصیر نیست

بــــــــــــا اینکه بی تاب منی بازم منو خط میزنی

باید تورو پیدا کنم تــــــــــو با خودت هم دشمنی

کی با یه جمله مثل مـــــــــن میتونه آرومت کنه

اون لحظه های آخــــــــــر از رفتن پشیمونت کنه

دل گیرم از این شهر سرد این کوچه های بی عبور

وقتی به مـــــــن فکر میکنی حس میکنم از راه دور

آخر یه شب این گریه ها ســـــــــوی چشامو میبره

عطرت داره از پیرهنی کـــــــــــه جا گذاشتی میپره

باید تو رو پیــــــــــــــــــــــدا کنم هر روز تنها تر نشی

راضی به با مــــــــــــن بودنت حتی از این کمتر نشی

 



ادامه مطلب ...


           
شنبه 27 خرداد 1391برچسب:, :: 13:8
علی افروخته


مردانگی ات را با شکستن دل دختری
که دیوانــــه ی توســــت ثابت نکــن
مردانگی ات را با غروربی اندازه ات به دختری
که عاشق توست ثابت نکن
… … مـردانگی اینهـــــــا نیســت
مردانگی را زمانی میتوانی نشان دهی
که دختری با تمام تنهایی اش به تو تکیه کرده
که دختری با تکیه به غرور تو
در این دنیای پر از نامردی قدم بر میدارد ..
 



           
شنبه 27 خرداد 1391برچسب:, :: 12:46
علی افروخته


دو، سه هفته قبل از عروسي، دغدغه ي خاطرش اينه كه : من چي بپوشم؟!

توي اين مدت هر روز يا دو روز يه بار " پرو" لباس داره...

اون دامن رو با اين تاپ ست مي كنه، يا اون شلوار رو با اون شال!!

ممكنه به نتايجي برسه يا نرسه! آخر سر هم مي ره لباس مي خره!!

بعد از اينكه لباس مورد نظر رو انتخاب كرد...حالا متناسب رنگ لباس، رنگ آرايش صورتش و تعيين مي كنه...اگر هم توي اين مدت قبل از مهموني، چيزي از لوازم آرايش مثل لاك و سايه و...كه رنگهاشو نداره رو تهيه مي كنه...

حتي مدل مويي كه اون روز مي خواد داشته باشه رو تعيين مي كنه...مثلا ممكنه " شينيون" كنه يا مدل دار سشوار بكشه...!

البته سعي مي كنه با رژيم غذايي سفت و سخت تناسب اندامشم حفظ بكنه...

يه رژيمي هم براي پوست صورت و بدنش مي گيره..! مثل پرهيز از خوردن غذاهاي گرمي!

ماسك هاي زيادي هم مي زاره، از شير و تخم مرغ و هويج و خيار و توت فرنگي و گوجه فرنگي(اينا دستور غذا نيستا!!)گرفته تا ليمو ترش ( اين ليمو ترش واقعا معجزه مي كنه، به يه بار امتحانش مي ارزه!)

اين ماسك ها براي شفاف سازي!( ببخشيد سياسي شد!) پوسته...

 



ادامه مطلب ...


           
سه شنبه 23 خرداد 1391برچسب:, :: 20:45
علی افروخته

 

الهی ! به‎ ‎مردان درخانه ات.  به آن زن ذلیلان فرزانه ات .

به آنانکه در بچه داری تکند. یلان عوض کردن پوشکند .

به آنانکه باذوق وشوق تمام . به مادرزن خود بگویند : مامان .

به آنانکه  دامن رفو میکنند. زبعد رفویش اتومیکنند.

به آن قرمه سبزی پزان قدر . به آن مادران به ظاهرپدر .

الهی ! به آه دل زن ذلیل .  به آن اشک چشمان ممد سبیل !

که ما را براین عهد کن استوار! ازاین زن ذلیلی مکن برکنار.

 



           
جمعه 18 خرداد 1391برچسب:طـــنز, :: 18:55
علی افروخته

 
پسر در حال دویدن...زااااارت (صدای زمین خوردن)
رفیق پسر: اوه اوه شاسکول چت شد؟
خاک بر سرت آبرومونو بردی الاغ، پاشو گمشو! (شپلخخخخخ "صدای پس گردنی")
یک رهگذر: چیزی مصرف کردی؟یکم کمتر میزدی خب!!
یک خانوم جوان رهگذر: ایییییش پسر دست و پا چلفتیِ خنگ!
.
.
.
دختر در حال راه رفتن…
دوفففففففسک (زمین خوردن به دلیل نقص فنی در قسمت پاشنه کفش)
رفیق دختر: آخ جیگرم خوبی؟ فدات شم! الهی بمیرم! چی شدی تو یهو؟ وااااااااااای…
یک رهگذر: دخترم خوبی؟ فشارت افتاده؟ میخوای برسونمت دکتری جایی؟
یک پسر جوان رهگذر: ای وای خانوم حالتون خوبه؟ دستتونو بدین به من!
من ماشینم همینجا پارکه یه لحظه وایسین،با این وضع که دیگه نمیتونین پیاده برین!!
 



           
جمعه 19 خرداد 1391برچسب:طـــنز, :: 18:30
علی افروخته

اگه دخترا نبودن کی یه ساعت جلوی آینه وای میستاد ؟

اگه دخترا نبودن پسرا به کی متلک می گفتن ؟

اگه دخترا نبودن کی به مامان جون کمک می کرد ؟

اگه دخترا نبودن پسرا صبح تا شب با کی حرف می زدن ؟

اگه دخترا نبودن کی درس می خوند ؟

اگه دخترا نبودن کی ناز می کرد ؟

اگه دخترا نبودن کی از سوسک می ترسید ؟

اگه دخترا نبودن کی جیغ می زد ؟

اگه دخترا نبودن کی خودشو واسه پسرا لوس می کرد ؟

اگه دخترا نبودن کی خواهرشوهرمی شد ؟

اگه دخترا نبودن جراحان پلاستیک ، دماغ کیوعمل می کردن ؟

اگه دخترا نبودن کی عزیز بابا بود ؟

اگه دخترا نبودن کی مانتوی تنگ می پوشید ؟



           
جمعه 18 خرداد 1391برچسب:طـــنز, :: 19:20
علی افروخته

اگه پسرا نبودن کی مامانا رو دق می داد ؟

اگه پسرا نبودن کی شلوار کردی می پوشید بیاد تو کوچه ؟

اگه پسرا نبودن کی مجنون می شد ؟

اگه پسرا نبودن کی خونه رو می کرد باغ وحش ؟

اگه پسرا نبودن تو دانشگاه استاد کيو ضايع می کرد ؟

اگه پسرا نبودن کی خالی می بست ؟

اگه پسرا نبودن دخترا به چی می خنديدن ؟

اگه پسرا نبودن کی کرم می ریخت ؟

اگه پسرا نبودن کی ابروهاشو بر می داشت ؟

اگه پسرا نبودن دخترا کيو سر کار می ذاشتن ؟

اگه پسرا نبودن دخترا کيو تيغ می زدن ؟

اگه پسرا نبودن کی تو کلاس می رفت گچ می ياورد ؟

اگه پسرا نبودن کی آشغالا رو میذاشت جلوی در ؟



           
جمعه 18 خرداد 1391برچسب:طـــنز, :: 18:17
علی افروخته

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

درباره وبلاگ


دیشب که نمیدانستم برای کدام یک از درد هایم گریه کنم کلی خندیدم (صادق هدایت)
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان قــــر و قــــاطـــی و آدرس taklord.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 316
بازدید کل : 23321
تعداد مطالب : 83
تعداد نظرات : 411
تعداد آنلاین : 1

Alternative content